جدول جو
جدول جو

معنی رانده وو - جستجوی لغت در جدول جو

رانده وو
(دِ)
وعده گاه. دیدارگاه. جایی که برای دیدار کردن معین کنند، قرار ملاقاتی که دو یا چند تن در محل یا وقت معین میکنند
لغت نامه دهخدا
رانده وو
قرار، وعده ملاقات، میقات
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راندوو
تصویر راندوو
فرانسوی پیمان دیدار، دیدارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
تكوّن مدفوعةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
Drivable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
praticable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
נְסִיעָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
چلنے کے قابل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
চালনা যোগ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
ขับขี่ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
inayoweza kuendeshwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
sürülebilir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
운전 가능한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
運転可能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
ड्राइव करने योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
dapat dikendarai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
проходимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
transitable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
percorribile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
transitável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
可驾驶的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
przejezdny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
проїзний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
befahrbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
befahrbaar
دیکشنری فارسی به هلندی